وقایعگاهنامه

شهید قاضی طباطبایی

آیت‌الله شهید قاضی طباطبایی، اولین شهید محراب :

شهیدسیدمحمدعلی قاضی طباطبایی در عرصه علم و عمل جایگاه بس بلند و درخشانی دارد که آن نیز بسیار وسیع و دارای مراتب است شهید قاضی در هر دو عرصه، مراتب و کمالات عالیه را پیموده و به عبارتی، در قله قرار گرفته (نه در دامنه) و با شهادت خود آن را به اوج کمال رسانده است؛ شهید قاضی طباطبایی یک عالم تک بعدی نیست که فقط درس خوانده و ملا شده باشد، بلکه ذوفنون و دوبعدی است. گوهر شخصیت او دو رویه است. یک روی آن «علم، فضیلت، فقاهت، فلسفه، حکمت، فکر، اندیشه، قلم و بیان» است و روی دیگر، «ایمان، اعتقاد، اخلاص، عمل، تقوا، خودسازی، ادب، وارستگی، فضایل اخلاقی و انسانی»، یعنی او علم و عمل و فضل و فضیلت و ایمان و اخلاص و… را در آمیخته و در خود مجسم ساخته و این دو در جمع، – شخصیت واقعی این شهید والامقام را ساخته اند و شهادت نیز مکمل و زینت بخش آن شده است، ولی چون سخن گفتن در هر دو عرصه علم و عمل در مجال کوتاه این مقال نمی گنجد، ما در اینجا فقط به اختصار به مقام علمی و سیاسی، بلکه عمدتا به ابعاد اجتماعی وجود این شهید بزرگوار می پردازیم.

آیت الله محمدعلی قاضی طباطبایی هدف ترور منافقان کوردل قرار گرفت تا افتخار عنوان «نخستین شهید محراب انقلاب اسلامی» را به خود اختصاص دهد و به دلیل مجاهدتهای بی اندازه اش در خطه آذربایجان، لقب «خمینی آذربایجان» را بگیرد.

تولد تا مدرسه

آیت الله حاج سید محمدعلی قاضی طباطبائی در سال ۱۳۳۱ ه. ق مطابق با ۱۲۹۳ ه. ش در یک خانواده با علم و فضیلت، سیادت و دیانت در شهر تبریز دیده به جهان گشود. تبار ایشان به یکی از بزرگترین و قدیمی ترین طایفه از سادات علوی به نام سادات عبدالوهابیه می رسید.[۱]

دوران کودکی سید محمد در دامن پر مهر و محبت مادری سپری گشت و خود از تربیت یافتگان سعادتمند مکتب اسلام بود. او زنی پاکدامن که وظیفه شناس و آشنا به مسئولی تهای سنگین مادری بود و رسالت خویش را در تعلیم و تربیت فرزندانش و ساختن آینده ای روشن برای آنان می دید. بدینسان شخصیت، فکر و ذهن سید محمدعلی به نحو بسیار زیبایی شکوفا گردید. مرحوم حاج میرزا باقر قاضی به جهت علاقه سرشار و محبت به سزایی که به فرزندش داشت و توجه خاص به تعلیم و تربیت صحیح سید محمدعلی، بعد از مدتها تفکر و بررسی و مشورتهای لازم به این نتیجه رسید که آموزش وی را به میرزا محمدحسین و برادر ارجمند خویش، حاج میرزا اسدالله قاضی طباطبایی که هر دو از عالمان وارسته و مربیان دلسوز و آگاه و نمونه های چشمگیر اخلاق اسلامی بودند، بسپارد. وی همه روزه از منزل به طرف مسجد اول «بازار شیشه گرخانه» راه می افتاد، بعد از کلاس درس به مدرسه طالبیه رهسپار می شد و در آن مکان علمی و معنوی با یکی از دوستان همدرس خود به بحث می نشست. او در آ نجا اقامت گزید و از محیط خانه به محیط مدرسه منتقل و ممّحض به تحصیل شد و از جلسات درسی اساتید بزرگ و متبحّر آن مدرسه پرشور علمی و علی الخصوص از محضر پدر فقیه و با فضیلتش و عمویش که از مدّرسان عالی رتبه آن حوزه علمیه بودند، کسب فیض نمود.

اولین تجربه مبارزاتی

به دنبال تسلط رضاخان بر مقدرات کشور و گسترش بساط ظلم و ستم و اسلام ستیزی و مخالفت علما و روحانیت آگاه تبریز با سیاست های رضاخان و حضور پدر بزرگوار آیت الله قاضی طباطبایی در کنار سایر روحانیون بیدار، در سال ۱۳۴۷ ه. ق هنگامی که سید محمد علی نوجوانی ۱۶ ساله بود، به دستور حکومت دست نشانده رضاخان، وی به همراه پدر گرامی اش به تهران تبعید شدند که برای دو ماه در آنجا اقامت اجباری داشتند و سپس برای یک سال به مشهد مقدس تبعید شدند. در غیاب آقا میرزا محمد باقر، رژیم سفاک پهلوی خانه اش را در تبریز خراب کرد و بدون اینکه ضرر و زیان وی را جبران کند، جزو خیابان ساخت؛ این اولین تجربه مبارزاتی سید محمدعلی بود که در آن برای نخستین بار سوزش زخم بیداد حکومت پهلوی را بر قلب خود احساس کرد و تصمیم قاطع به مبارزه علیه استبداد گرفت و در این راه کمر همت بست. در آن روزگاران اختناق که تاریکی ظلم و ستم سراسر ایران زمین را فراگرفته بود، تنها خورشید حوزه علمیه قم بود که با تابش نور امید بر دلهای پر شور سلحشوران به روز روشن نوید می داد و آنان را در بر افروختن مشعل آزادی و بر افراشتن پرچم اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله هدایت می کرد، طلبه جوان، سید محمدعلی قاضی در پی همچو خورشیدی می گشت تا در روشنایی آن، با گامهای پر صلابت به جهاد خود سرعت بیشتری بخشد.

هجرت به قم و نجف

آیت الله قاضی در سال ۱۳۵۹ ه.ق برای تکمیل مبانی علمی و دینی، و پرورش یافتن در دامان علمای بزرگ و مسلح شدن به سلاح علم و ایمان برای مبارزه با رژیم جبار و خونخوار پهلوی به شهر مقدس قم رفت، چشم پر انتظارش به جمال عالمتاب ابر مرد تاریخ، حضرت امام خمینی(ره) روشن گشت و با شور و شوق وصف ناپذیری در در سهای امام شرکت جست و از همان زمان رابطه نزدیک و پیوند عمیقی بین او و رهبر کبیر انقلاب بر قرار شد.

در محضر بزرگان

وی ضمن استفاده های علمی، با بهره جویی از افکار بلند استادش به تلاش و کوشش جهت دستیابی به آرمان های انقلاب اسلامی پرداخت. اقامت ایشان در شهر مقدس قم از سال ۱۳۵۹ ق. شروع شده بود به مدت ده سال به طول انجامید.

وی در این مدت علاوه بر بهره گیری از درسهای حضرت امام، در محضر آیات عظام سید محمد خوانساری، بروجردی، گلپایگانی و حاج سید محمد کوه کمر های و مراجع بزرگ وقت نیز دروس فقه و اصول، درایه و رجال را فرا گرفت[۲] و به مدت پنج سال از محضر آیت الله صدر هم بهره مند شد تا بالاخره بعد از یک دهه کوشش و فعالیت مداوم در کسب علوم متعالیه با تأکید استاد و مرشدش آیت الله العظمی حجت کو هکمره ای در سال ۱۳۶۹ ه. ق عازم حوزه علمیه نجف گردید و با جدیت در حوزه های درسی بزر گمردان علم و فقاهت همچون آیت الله العظمی سید محسن حکیم، آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خویی، آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالحسین رشتی. آیت الله العظمی حاج شیخ محمد حسین کاش فالغطاء، آیت الله حاج میرزا باقر زنجانی و آیت الله بجنوردی شرکت جست[۳] و مشغول کسب دانش و تحصیل مهارت در فنون مختلف فقه، اصول و فلسفه شد. اقامت در نجف و استفاده های علمی و معنوی از حوزه علمیه آنجا را می توان از بهترین و شادابترین ایام عمر آیت الله قاضی طباطبایی به حساب آورد.

ایشان، در آن ایام با شور و اشتیاق فراوان به تحکیم مبانی فکری خود پرداخت و به درجات عالی فقاهت و اجتهاد رسید و به اخذ اجازه اجتهاد از مراجع بزرگی همچون آیت الله العظمی حکیم و آیت الله العظمی کاشف الغطاء و دیگران نایل گردید. ایشان مخصوصا با علامه مجاهد و منادی وحدت اسلامی حضرت آیت الله العظمی شیخ محمد حسین کاشف الغطاء ارتباط ویژه ای برقرار نمود و از شاگردان مقرّب و خواص او شد و مورد توجه و مشمول الطاف خاص او گردید. وی از محضر این عالم مجاهد و برجسته، درس فقاهت و سیاست آموخت و علاوه بر شخصیت علمی و فقهی، شخصیت سیاسی و مبارزاتی او در مکتب این مردان میدان سیاست و فقاهت نضج گرفت.

مراجعت به وطن و آغاز فعالیت های علمی

آیت الله قاضی پس از سه سال اقامت در جوار بارگاه امام علی(ع) در اواخر سال ۱۳۷۲ ه.ق ( ۱۳۳۱ ش) به سبب پاره ای مشکلات و به رغم میل باطنی به تبریز مراجعت کرد و برگ دیگری از زندگی اش ورق خورد. او بعد از مراجعت به تبریز از یک سو به رتق و فتق و حل مشکلات امور دینی و اجتماعی مردم تبریز و آذربایجان پرداخت و از سوی دیگر به فعالیت های علمی و مطالعات و تحقیقات خود به شکل عمیق تری ادامه داد و آن چه را که سال های متمادی در حوزه های علمیه آموخته بود، کاربردی کرد و به مرحله اجرا گذاشت و با قلم شیوای فارسی و عربی خود مشغول تحقیق، تألیف، تعلیق، تصحیح و احیای آثارگرانبهای بزرگان علم و فضیلت گردید و از این طریق آثار گرانمایه علمی و تحقیقی زیادی از خود به یادگار گذاشت. ثمره بیش از سی سال تلاش جهت کسب معارف و علوم اسلامی، انتشار آثار و تحقیقات ژرفی است که از سوی این عالم بزرگ صورت گرفته است. اولین شهید محراب از جمله عالمان پرکاری بود که در طول عمر با تلاشی گسترده و نیتی خالصانه توانست تحقیقات ارزنده خود را با بیانی رسا و قلمی شیوا و نثری استوار به جهان وسیع با فرهنگ اسلامی عرضه بدارد. تسلط کامل ایشان به ادبیات عرب این توفیق را نصیب وی کرده بود که بتواند برخی از آثار قلمی و تحقیقات و مقالات خود را به زبان عربی تهیه کند و در اختیار اهل تحقیق قرار دهد. ایشان در این راستا تا بدان جا پیش رفت که حضرت آیت الله حاج سید محمد هادی میلانی ضمن تجلیل از نوشته هایش، شیوه استادانه قاضی را شگفت آور و تعجب برانگیز توصیف کردند. در قسمتی از نامه ای که ایشان به شهید قاضی طباطبایی نوشته اند، چنین آمده است: «تعلیقات و حواشی که در دو جلد «جنه المأوی» و «انوارنعمانیه» از تبریز به بنده رسیده است، بسی جالب و جاذب دل اخلاصمند گردیده است. البته وسعت معلومات و اطلاعات و فکر عمیق داشتن و صاحب تحقیق بودن معنایی است بسیار مهم و دارای عزت، مع ذلک صاحب قلم بودن و مطلب را به عبارات فصیح و رسا نوشتن بسی مورد تقدیر و اهمیت است.»[۴]

مکتوبات ماندگار

کار تحقیقاتی و نویسندگی شهید قاضی طباطبائی از دو جهت حائز اهمیت و قابل توجه و تأمل است؛ یکی نوشتن کتابه ای مستقل در رشته های مختلف، در صورتی که در آن رشته کتابی نوشته یا تحقیقاتی نشده یا نویسنده نتوانسته بود حق مطلب را ادا نماید.

جنبه دیگر با تلاش خالصانه خود، آثار گرانقدر و افکار نوآوران های از دیگر دانشمندان بزرگ را احیا کرده اند که شاید در اثر گذشت زمان به بوته فراموشی سپرده می شد و از بین می رفت؛ قلم توانای آیت الله قاضی بیشتر در این راه به کار گرفته شده است. از تعلیق و تصحیح گرفته تا مقدمه نویسی بر نوشته های علمای بزرگ، سعی کرده اند با نشر یا تجدید چاپ، تفکرات علمی آنان را مطرح نمایند. رهاورد فکری شهید آیت الله قاضی طباطبایی که به صورت مکتوب به یادگار مانده عبارتند از:

«الاجتهاد و التقلید (عربی، خطی) / الفوائد (فقهی، تاریخی) / خاندان عبدالوهاب (فارسی، خطی) / کتاب فی علم الکلام (عربی، خطی) / فصل الخطاب فی تحقیق اهل الکتاب (عربی، خطی) / السعاده فی الاهتمام علی الزیاره (عربی، خطی)/ اجوبه الشبهات الواهیه (فارسی، خطی) / رساله فی کل زمان (عربی، خطی) / رساله فی اثبات وجود الامام(ع) فی کل زمان (عربی، خطی) / سفرنامه بافت (فارسی، خطی) / المباحث الاصولیه (عربی، خطی) / حاشیه بر کتاب رسائل شیخ انصاری(ره) / حاشیه بر کتاب مکاسب شیخ انصاری(ره) / حاشیه بر کتاب کفایه الاصول آخوند خراسانی / تقریرات اصول آیت الله حجت کوه کمره ای / تاریخ قضا در اسلام / صدقات امیرالمؤمنین و صدیقه طاهره علیهم السلام حدیقه الصالحین/ رساله در دلالت آیه تطهیر بر اهل بیت «علیهم السلام» / رساله در اوقات نماز / رساله در مباهله  / رساله فی مسئله الترتب / رساله در نماز جمعه / تعلیقات بر کتاب الفردوس الاعلی تألیف علامه شیخ محمد حسین کاشف الغطاء (عربی، مطبوع) / تحقیق درباره اربعین حضرت سید الشهداء(ع) (فارسی، مطبوع) / تعلیقات بر کتاب انوار نعمانیه تألیف سید نعمت الله جزایری (عربی، فارسی) / مقدمه تعلیق بر تفسیر جوامع الجامع طبرسی (عربی، مطبوع) / تعلیقات بر کتاب اسلام صراط مستقیم (فارسی، مطبوع) / تعلیقات بر کتاب کنزالعرفان (عربی، خطی) / مقدمه بر کتاب صحائف الابرار کاشف الغطاء (عربی، مطبوع) / آثار تاریخی آیت الله العظمی حکیم(فارسی، عربی) / مقدمه بر تنقیح الاصول مرحوم حاج میرزا آقا، متوفی در شهریور ماه ۱۳۳۷ شمسی / مقدمه بر کتاب مرآه الصلوه / پیشگفتار بر علم امام علامه طباطبایی / مقدمه بر کتاب معجزه و شرایط آن / مقدمه بر کتاب جنه المأوی اثر کاشف الغطاء (عربی، مطبوع) / پاورقی بر تعلیقات کتاب اللوامع الالهیه فی المباحث الکلامیه اثر جمال الدین مقداد بن عبدالله الاسدی السیوری الحلی (عربی، مطبوع) / مقدمه بر انیس الموحدین نراقی (فارسی،مطبوع) / تحقیق در ارث زن از دارایی شوهر (فارسی، مطبوع) / علم امام علیه السلام (فارسی، مطبوع) / مقدمه بر العقائد الوثنیه فی الدیانه النصرانیه (عربی، مطبوع) / ترجمه مسائل قندهاریه از فارسی به عربی اثر کاشف الغطاء / مقدمه بر تاریخ ابن ابی الثلج بلخی (عربی، خطی) / مقالات متعدد چاپ شده در مجلات عربی.

حاصل سی سال تلاش علمی و پیگیری تحقیقاتی آیت الله قاضی، آفرینش ده ها کتاب، رساله و مقاله است که عناوین بسیاری از آ نها را ملاحظه کردید. آثار فوق در قالب تصحیح، تصنیف و حاشیه و تقریر به وجود آمده که البته در «سفرنامه بافت» و «اربعین» این مقال در باره کتاب های توضیحاتی به اختصار ارائه می شود؛ البته بخش عمده ای از آثار تحقیقاتی آن عالم توانا، هنوز به صورت نسخه خطی است.

یکی از تألیفات آیت الله طباطبایی تحقیق در باره نخستین اربعین امام حسین(ع)[۵] است. او با بررسی اقوال و روایات متعددی که عمدتاً از زبان و قلم علما و مقتل نویسان بزرگی همچون سید بن طاووس، محدث نوری، ابن طبری، شیخ مفید و دیگران تراوش یافته و گاها بسیار متناقض و متضاد – از حیث تاریخی و زمانی- است؛ اثبات می کند که کاروان اسرای اهل بیت(ع) تنها چند روز در شام اقامت کرده و بلافاصله به سرزمین کربلا باز گشته و درست در بیست صفر ۶۱ هجری قدم به خاک آن دیار گذاشته است.[۶] آیت الله قاضی طباطبایی در این میان با بررسی منابع دینی، تاریخی و فقهی و پژوهش در آثار و اقوال «تاریخ عاشورا» با ارائه دلایل عقلی و نقلی، غبار تردید  از چهرۀ این مسئله بر می دارد.[۷] در ضمن مباحثی که نویسنده دانشمند و موشکاف در این کتاب برای اثبات عقیده خود و کشف حقیقت مطرح کرده، از موضوعات مختلف تاریخی، اجتماعی، سیاسی، علمی، فقهی و… سخن به میان آمده است.

از جمله آثار مهم و تاریخی دیگر شهید آیت الله قاضی، نسخه خطی و چاپ نشده «سفرنامه بافت» است.[۸] این کتاب در موضوعات مختلف از نظر سیاسی، اجتماعی، علمی، فقهی و تاریخی و بیشتر با بیان خاطرات سیاسی- اجتماعی نگاشته شده و نویسنده درباره سوابق و عملکرد افراد و رجال سیاسی و دینی سخن گفته است. نوشتن این خاطرات که از روی یقین و بدون غرض و سخن دل است به حق گنجینه ای ارزشمند در تاریخ معاصر ایران، به ویژه آذربایجان است. «سفرنامه بافت» که در سفر اجباری به استان کرمان نگارش یافته، شامل تواریخ و مطالب علمی و مشاهدات وقایع عصر حاضر و اوضاع و احوالی که به وقوع پیوسته از باب الکلام یجرالکلام به رشته تحریر کشیده شده است. با توجه به اینکه آن شهید بعد از اتمام دوران تبعید در بافت کرمان بلافاصله جهت ادامه تبعید به زنجان منتقل می شود، لذا حوادث مربوط به دوران اقامت در آن شهر را نیز به قلم می آورد، پس در واقع «سفرنامه بافت» سفرنامه زنجان نیز شامل می شود. نظر به اینکه سفرنامه بافت به وسیله شهید قاضی به نگارش در آمده که خود در اوج جریانات سا لهای ۱۳۴۷ و ۱۳۴۸، رهبری نهضت آذربایجان را به عهده داشته، تا جایی که ایشان در اسناد ساواک به عنوان «خمینی آذربایجان» لقب یافته است، از منابع دست اول و پر اهمیت به شمار می رود. این اثر صرفا یک اثر تاریخی نیست، بلکه سوز و گداز رادمردی از هوی رسته و از فراز و نشیب زندگی به ابد پیوسته است.

همکاری با مراکز علمی جهان اسلام

وی همچنین با مجلات علمی و سیاسی معروف جهان اسلام مانند: العرفان، الواهب، رساله الاسلام و… به همکاری پرداخت و مقالات ارزشمندی را از طریق این مجلات وزین عربی در سطح کشورهای اسلامی منتشر ساخت که صدای آن در میان علمای اسلام و اکثر مراکز علمی و دینی پیچید.

آیت الله قاضی با علمای بزرگ جهان اسلام و مراکز علمی مخصوصا با دانشگاه الازهر مصر ارتباط مکاتباتی برقرار نمود که در تحکیم وحدت اسلامی و تقریب مذاهب و رفع شبهات و سوء تفاهمات مذهبی بسیار مفید و سازگار بود. میراث علمی و فرهنگی این خاندان کهنسال، کتابخانه ای مهم بود که از اجداد اهل علم آیت الله قاضی به وی منتقل شد ه بود. متأسفانه سالها قبل بر اثر سیل تبریز، قسمت یاز کتابخانه(حدود سه هزار جلد کتاب) از بین رفت.

باقیمانده کتابهای خطی بالغ بر هزار جلد می شود که هر یک در جای خود نسخه ای قدیمی و گاه منحصر به فرد از آن کتاب هاست. خود ایشان سالها قبل فهرست قسمتی از این کتابخانه را تهیه کرد و نزد مرحوم آیت الله آقا بزرگ طهرانی مؤلف «الذریعه» ارسال داشت. علاوه بر نسخ خطی، تعداد قابل توجهی از فرامین، اسناد حقوقی، قبالجات و نامه های دوستانه و مکاتبات رجال سیاسی مذهبی آذربایجان از دوران کریم خان زند تا دوران حیات آیت الله قاضی وجود دارد که در نوع خود منحصر به فرد و قابل توجه است. به جرئت می توان گفت قسمت مهمی از تاریخ مبهم آذربایجان درلابه لای این اسناد نهفته است.

وی بنا بر علاقه فراوانی که به کتاب داشت، کتابخانه اجدادی را توسعه داد. در زمان شهادت، آیت الله قاضی طباطبای ی حدود ۲۰ هزار جلد کتاب چاپی (سنگی، سربی و حروفی) که اغلب آنها چاپ نخستین این کتابها در شهرهای ی چون نجف، قاهره، بیروت و حیدرآباد و کن است گردآورده بود. با توجه به علاقه ایشان به شاخه های علوم اسلامی، کتابهای این کتابخانه حول محور علوم اسلامی بود.

امام مداری در دوران نهضت اسلامی

آیت الله قاضی همواره در طول مبارزات انقلابی در کنار امام، به عنوان یار و یاور ایشان بودند و در نقاط حساسی از مبارزات نهضت به ایفای نقش پرداختند. قبل از پیروزی انقلاب، یکی از مهمترین نقشه ای ایشان حمایت از خط مشی امام خمینی(ره) در مخالفت با طرح لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی بود که بر اساس آن به زنان حق رأی داده و قید اسلام از شرایط انتخاب شوندگان و انتخاب کنندگان حذف می شد و به جای قسم به قرآن، قسم به کتاب آسمانی کفایت می کرد.[۹] این طرح، مخالفت حوزه علمیه قم و مراجع تقلید خصوصاً امام خمینی(ره) را بر انگیخت. بر همین اساس علمای تبریز، اعلامیه هایی صادر کردند که آیت الله قاضی از جمله امضا کنندگان آن اعلامیه ها بود.[۱۰] از دیگر وقایعی که آیت الله از آن در جهت پیشبرد اهداف انقلاب بهره برد، واقعه مدرسه طالبیه تبریز بود. واقعه از اینجا شروع شد که اعلامیه امام در مدرسه طالبیه روی دیوار گردید. وقتی مأموران شهربانی خواستند اعلامیه را پاره کنند، با مقاومت طلاب مدرسه مواجه شدند و این درگیری به بازار کشیده شد و با شورش مردمی که از مسجد مقبره بیرون آمده بودند، محاصره نیروهای شهربانی شکسته شد. در اثر این حادثه بود که آیت الله قاضی اعلامی های صادر و فردای آن روز آن اعلامیه را با خط سرخ در تمام شهر منتشر کردند.[۱۱]

محرم ۱۳۴۲ همزمان بود با رویداد فجایع مدرسه فیضیه و مدرسه طالبیه تبریز که به همین جهت شاه و علما رو در روی یکدیگر قرار گرفتند. آیت الله قاضی و علما در این محرم به تبعیت از امام، تأکید بر استراتژی افشاگری علیه رژیم را از طریق مجالس روضه و وعظ و سخنرانی قرار داده بودند.[۱۲] در اثر اتخاذ این استراتژی بود که با دستگیری امام، بازار تبریز به حالت تعطیلی درآمد.

در پی سخنرانی امام(ره) و دستگیری ایشان در سال ۱۳۴۲، اقبال عمومی و مردم چنان بود که مراجع تقلید بایستی اقدامی در خصوص رهایی امام انجام م یدادند؛ لذا جمع کثیری از علما به سمت تهران حرکت کردند. در این میان آیت الله قاضی به تهران نیامد. مهمترین دلیل ایشان این بود که با وجود آیات عظامی چون میلانی، شریعتمداری، مرعشی نجفی در تهران ایشان نقشی که می توانست در راستای پیشبرد اهداف نهضت در این موقعیت زمانی در تبریز ایفا کند به مراتب مهمتر از نقشی بود که می توانست در تهران داشته باشد.[۱۳]

دشمنی با اسرائیل از ویژگی های بارز ایشان بود که به تاسّی از امام آن را در منابر و اعلامیه های خود تبلیغ و هویدا می ساخت. ایشان به پیروی از امام و همراه با علمای دیگر پس از سومین جنگ بین اعراب و اسرائیل تلاشهای فراوانی در قالب صدور اعلامیه مبنی بر لزوم جمع آوری کمک های مردمی برای آسیب دیدگان و آوارگان فلسطینی به انجام رساندند.[۱۴]

در تبریز در سال ۱۳۵۲ برای تغذیه حرکت های ضد رژیم-اعم از چاپ و نشر اعلامیه، کمک به خانواده های زندانیان سیاسی، مساعدت به فعالانی که مجبور به ترک خانه و کاشانه زیر خود شده بودند و…- صندوقی به نام «مجاهدین اسلامی» نظر ایشان تأسیس گردید تا از این طریق به بارور شدن نهضت کمکی کرده باشد.[۱۵] ارتباط با دانشجویان در راستای مبارزه با رژیم یکی دیگر از فعالیت های ایشان بود که وی در کارهای خود آن را مد نظر قرار داده بود.[۱۶]

قیام مردم قم در نوزدهم دی ماه ۱۳۵۶ که با اهانت علنی به مرجعی با روحیه سیاسی آشتی ناپذیر، به ویژه بعد از شهادت فرزندشان در ایران، به وجود آمده بود، انفجاری ایجاد کرد که در وهله اول طلاب را راه انداخت[۱۷] و در وهله دوم امواجی را به گوشه و کنار کشور پراکند. موج این حرکت در تبریز با رهبری علما خصوصاً آیت الله قاضی انعکاس مطلوبی یافت و خود را در حرکتی به نام «قیام ۲۹ بهمن تبریز» نشان داد.

افشاگری، زندان و تبعید

با آغاز دوره جدید مبارزات ملت مسلمان به رهبری امام خمینی(ره) در سال ۱۳۴۲ ش. شهید قاضی نیز به عنوان یکی از ارکان مبارزه، رهبری مردم غیور آذربایجان را در آن سال ها به عهده گرفت. وی در آن دوران که حتی ذکر نام امام خمینی(ره) جرم محسوب می شد، در منابر و سخنرانی های خود از امام یاد و علنا از رژیم انتقاد می کرد. به دنبال سخنرانی های آتشین و افشاگرانه قاضی، ساواک در تاریخ ۱۳ آذر ۱۳۴۲ وی را دستگیر و به همراه برخی علمای تبریز راهی زندان قزل قلعه می کند. پس از دو ماه و پانزده روز ماندن در زندان در روز اول، یا دوم ماه مبارک رمضان ایشان را از زندان قزل قلعه به سلطنت آباد تهران می برند و بعد از چند روز با ضمانت برادرشان مبنی بر عدم خروج از حوزه قضایی تهران آزاد می شود. پس از چهار ماه به ساواک خبر می رسد که آیت الله قاضی به شهر مقدس قم رفته و با امام خمینی(ره) دیدار کرده است. ایشان پس از دیدار با امام برای زیارت حضرت امام رضا(ع) به شهر مقدس مشهد مشرف شد و بعد از آن به رغم اینکه در تبعید بود، بدون اجازه رژیم، تهران را ترک کرد و به تبریز بازگشت. با انتشار خبر بازگشت قاضی به تبریز، هزاران نفر از مردم از راه آهن تا محل زندگی شهید قاضی منتظر ایستادند و چنان استقبالی از ایشان به عمل آوردند که در تاریخ تبریز به یادگار مانده است.

مشاهده چنین استقبال باشکوهی رژیم را به وحشت می اندازد؛ لذا در موضع انفعالی قرار می گیرد. نیمه شب همان روز، او را مجدداً دستگیر و به یکی از خانه های امن ساواک در سلطنت آباد تهران منتقل می کنند. در اثر فعالیت و نامه حضرت آیت الله حاج سید محمدهادی میلانی، شهید قاضی طباطبایی بعد از چهل روز حصر در سلطنت آباد، به قید عدم خروج از حوزه قضایی تهران، مرخص شد و به منزل عموزاده اش در تهران رفت. او پس از چهار ماه مجددا به تبریز مراجعت کرد و پس از ورود، طی سخنانی ضمن بیان وضعیت خود در زندان ساواک و مطلع کردن مردم از جنایات رژیم نسبت به خود و دیگر علما به انتقاد از وضعیت موجود پرداخت. ساواک که تاب تحمل سخنان این سید جلیل القدر را نداشت، برای بار سوم، وی را در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۳۴۳ دستگیر و به تهران منتقل کرد. این مجاهد نستوه در تهران به علت صدمات وارده در زندان ساواک، بیمار و در بیمارستان مهر زیر نظر و مراقبت شدید ساواک به مدت ۶ ماه بستری شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت و سپس مرخص شد در حال یکه آثار کسالت جسمی و جراحت روحی در وجودش کاملاً مشهود بود. آیت الله قاضی طباطبایی در ۳۰ آذر ماه سال ۱۳۴۷ شمسی مصادف با عید سعید فطر در خلال سخنرانی خود به جنایات رژیم اسرائیل غاصب اشاره کرد و پرده از روابط مخفی شاه و رژیم صهیونیستی برداشت. به دنبال این سخنرانی آتشین، مزدوران رژیم طی یک نشست فرمایشی، این مجاهد نستوه را محکوم به شش ماه تبعید در بافت کرمان کردند.

مدت اقامت آیت الله قاضی در بافت نیز در افشای رژیم پهلوی بسیار مؤثر بود. نام برده همچنین برای انعکاس اخبار ایران به خارج از کشور تلاش های فراوانی کرد و مقالات متعدد ایشان که به وسیله پیک های مخفی ارسال می شد، در جراید کشورهای لبنان، سوریه و عراق به چا پ می رسید و طی آنها آیت الله قاضی با بیان شیوای عربی، فجایع رژیم را برمی شمرد و روحانیون خود فروخته را که در تحکیم پایه های حکومته ای ظالم تلاش می کردند، محکوم می کرد. آیت الله قاضی طباطبایی ۷ تیر ۱۳۴۸ پس از تحمل ۶ ماه تبعید در بافت کرمان، به زنجان تبعید شد، اما بدون توجه به دستور ساواک و با شهامت و شجاعت خاص خود به سوی تبریز حرکت کرد.

هنگامی که به بستان آباد، ۶۰ کیلومتری تبریز رسید، ساواک از موضوع مطلع شد و بلافاصله دستور داد از ورودش به تبریز جلوگیری شود و آیت الله را به زنجان راهی کنند.

آیت الله قاضی بیش از چهار ماه در زنجان به حالت تبعید به سر برد تا با وساطت آیت الله سید احمد خوانساری از تبعید رها شد و ۲۹ آبان ۱۳۴۸ به تهران رفت و پس از آن ۶ آذر ۱۳۴۸ به تبریز مراجعت کرد.

با او جگیری مبارزات امت بیدار و ظلم ستیز ایران که به واسطه شهادت حاج آقا مصطفی خمینی(ره) با برپایی مجالس برای آن فقید شهید پیش آمد شهید آیت الله قاضی در آذربایجان سنگری مستحکم برای دفاع از حریم اسلام و مبارزه با مظاهر طاغوت بنا نهاد. پس از واقعه ۱۹ دی در قم، منزل او پناهگاه مبارزان مسلمان شد. قیام قهرمانانه مردم تبریز در ۲۹ بهمن سال ۱۳۵۶ نیز با هدایت های این شخصیت عظیم صورت گرفت.

امام جمعه و نماینده تام الاختیار رهبر انقلابشهید قاضی طباطبایی

در سال ۱۳۵۸ به عنوان امام جمعه و نماینده تام الاختیار امام در تبریز منصوب شد. مهمترین فعالیت انقلابی آقای قاضی را باید رهبری جریان ها و فضای سیاسی تبریز همسو با فضای انقلاب در قالب ایجاد امنیت و ثبات، تحرک بخشیدن به سازندگی ها، رفع کدورتها و رفع نواقص دانست. به عنوان مثال، در اواخر خرداد ۵۸ تعدادی از همافران دست به تحصن زدند و خواسته هایی را مطرح کرده بودند که با تلاشهای وی، دست از تحصن برداشتند.

آیت الله قاضی طباطبایی، اولین نماز جمعه را بعد از پیروزی انقلاب در این شهر بزرگ بر پا کردند. تشکیل کمیته های انقلاب اسلامی آذربایجان شرقی و غربی، ایفای نقش در راه اندازی استانداری ها، فرمانداری ها و ادارات استانی و رسیدگی به محرومان و مستضعفان از جمله مسائلی است که وی از آ نها غافل نماند.

سلوک اجتماعی سیاسی

ایت الله سید محمدعلی قاضی طباطبائی چنانکه بیشتر توضیح داده شد انتسابش به یک خانواده قدیمی و اصیل ایرانی (آذربایجانی) بود و مشاغل این خاندان در طول شش قرن اخیر در آذربایجان مشاغلی بود که ارتباط تنگاتنگ با مردم جامعه داشت؛ به طوری که در شادی و سرور، شریک مردم بودند و در غم و اندوه نیز یارو یاور ایشان به حساب می آمدند.

این ویژگی مردم دوستی و مردمی بودن از طریق پدر به وی منتقل شده بود. به ویژه که ایشان یک عالم دینی بود و به طور طبیعی با مردم و جامعه روبرو می شد. وی از اکثریت مراجع تقلید معاصر شیعه در اموری که نیاز به اذن مجتهد داشت، وکالتنامه داشت که این، وی را با طیف گسترده ای از مقلدان هر یک از مراجع مرتبط می ساخت؛ در واقع به نمایندگی از مراجع معظم تقلید، وظیفه رفع و رجوع مشکلات شرعی و عرفی مردم را به عهده داشت. شهید قاضی دیدگاه خاصی در مورد انسان داشت که در مسائل اجتماعی جلوه می یافت. ایشان معتقد بود که انسان در اوج سعادت، یا حضیض شقاوت دارای شأن انسانی است و به همین دلیل از مرتبه حیوان بودن برتر است و به خاطر همین امتیاز انسان بودن، قابل احترام و دارای کرامت ذاتی است. احترام به انسان، از صفات بر جسته اخلاق اجتماعی او بود. ویژگی جالب توجه این شهید جلیل القدر در بعد اجتماعی که می تواند سرمشق باشد تلاش و اقدام عملی در رفع مشکلات مردم بود. او در باره مسائل اخلاقی سخنرانی نم یکرد بلکه با عمل خود به اخلاق اجتماعی اسلامی عینیت می بخشید؛ از جمله فعالیت گسترد های در تهیه خانه برای مستضعفان و محرومان تبریز داشت. تعصب و غیرت دینی او در مسائل اجتماعی و اعتقادی چنان بود که در پاسخ و واکنش به امور خلاف دین، کمترین تردیدی به خود راه نمی داد او عقیده داشت که امر به معروف و نهی از منکر تنها به مسائل شرعی فردی منحصر و محدود نیست، بلکه مسائل اجتماعی و اقتصادی را هم شامل می شود.

آیت الله قاضی با توجه به موقعیت خانوادگی و ویژگی های اجتماعی اش شب و روز در تألیف و تسکین قلوب مردم و کمک رسانی به نیازمندان و فقرا و مساکین و بنای مساجد و خدمات در راه دین به هر طریق ممکن، کوشش می کرد. ویژگی مهم اخلاق مبارزاتی این مجاهد نستوه، شجاعت و شهامت وی در آذربایجان است و به اعتراف دوست و دشمن در هیچ مقطعی از خود ترس و سستی و یأس نشان نداد. مصداقهای متعددی از شجاعت و شهامت وی در حوادث سیاسی وجود دارد که بحث جداگانه ای را می طلبد و البته دیدگاهی که ایشان نسبت به انسان داشت، در صحنه مبارزات سیاسی نیز نمود پیدا می کرد. وی با این که عالم بزرگی بود، ولی در موضعگیری های سیاسی و اجتماعی دیدگاه امام برایش حجت بود نیز چون امام خمینی(ره) هیچگاه زبان به دشنام و ناسزا نگشود. علیرغم اینکه ایشان در معرض سخت ترین حملات و ناجوانمردانه ترین اقدام ها بود.

قاضی از رهبران معنوی و سیاسی انقلاب اسلامی بود که در پیروزی و به ثمر رساندن مبارزات انقلابی مردم ایران به رهبری امام خمینی نقش اساسی را خصوصاً در منطقه تبریز ایفا می کرده. کانون محوری فعالیت های فکری و سیاسی ایشان با الهام از آموزه های مکتب تشیع، ولایتمداری و تبعیت از امام خمینی بود. وی به تبعیت از اما م(ره) در راستای تحقق حکومت اسلامی تلا شها و مجاهدتهای فراوانی کرد.

شهادت در روز عید قربان

و در دهم آبان ۱۳۵۸ مصادف با عید سعید قربان در خطبه های نماز عید به افشاگری پرداخت و فرمود: «مرا تهدید به قتل می کنند. من از شهادت نمی ترسم و آماده ام و از خدا می خواهم.» و در همان روز بعد از نماز مغرب و عشاء در راه مراجعت به منزل، ایشان توسط منافقی از گروه فرقان در سن ۶۵ سالگی به شهادت رسید. امام خمینی(ره) در پیامی که به همین مناسبت صادر کردند ضمن تسلیت به خانواده و بازماندگان و همچنین مردم آذربایجان، فرمودند:

«… عزیزان من! در انقلابی که ابرقدرتها را به عقب رانده و راه چپاولگری آنان را از کشور بزرگ بسته است، این ضایعات و ضایعات بالاتر اجتناب ناپذیر است. ما باید از کنار این وقایع با تصمیم و عزم و خونسردی بگذریم و به راه خود که راه جهاد فی سبیل الله است، ادامه دهیم. شهادت در راه خداوند، زندگی افتخارآمیز ابدی و چراغ هدایت برای ملتهاست.»…

شهید قاضی هر چند یکبار فرزندان خود را جمع می کرد و ضمن پند و اندرز، راه و رسم زندگی و چگونگی بودن را به آنان می آموخت و در هر مجلسی و نشستی نسبت به اقدام و تکریم مادرشان سفارش می کرد و بارها می گفت:  «مادرِ شما  در حق من زحمات طاقت فرسایی را متحمل شده است و کمتر زنی پیدا می شود که این گونه با سختی ها و دشواریها مبارزه کند. قدر او را بدانید و نسبت به ایشان مهربان باشید.».

تنها در حضور فرزندان، بلکه در فرصتی که دور از خانه و تبعید به سر می برد در نامه هایی که می نوشت به رعایت احترام مادر تأکید می کرد.[۱۸]

پی نوشت ها:

[۱] از خاندان قدیمی و تاریخی کشور ایران که در کتب تاریخی و رجال مورد اعتنا قرار گرفته و مورخان ایرانی با نظر عظمت و بزرگی به آن خاندان توجه نموده و به عنوان خاندان سادات (عبدالوهابیه) در عبارات خویش از آ نها نام برده اند، عبارت از (آل امیر عبدالوهاب) طباطبایی اند. آل امیر عبد الوهاب بزر گترین خانواده ای هستند که در کشور ایران، به ویژه در آذربایجان سکونت کردند و از چند قرن پیش، اصل آن شجره علوی در این مملکت شاخ و برگ انداخت و به اصالت، نجابت، صحت نسب، شرافت، جلالت و عظمت معروف گردیدند. این خاندان از ذریه حضرت امام حسن مجتبی(ع) و از نسل حسن مثنی- آیت الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی از سادات حسنی است و با ۳۳ واسطه به حسن مثنی فرزند امام مثنی فرزند امام حسن مجتبی(ع) است می رساند- از اولاد ابراهیم طباطبایی هستند. اول کسی که مؤسس این خاندان بزرگ در آذربایجان گردید، عالم ربانی شیخ الاسلام امیر عبدالغفار طباطبایی است. (ر. ک: قاضی طباطبایی، قله شجاعت و ایثار، محمد ابراهیم نژاد، ص ۱۷.) از دیرباز خاندان بزرگی که سید محمد علی از آن برخاسته است (خاندان عبدالوهاب)، چه در زبان ها و چه در کتاب هایی که در شرح حال آنان نگارش یافته است، به دو نام (قاضی طباطبایی) و (شیخ الاسلامی) مشهور بوده اند. دلیلش این است که اکثر مردان این دودمان باعظمت، از عالمان و بزرگان دین و سیاست بوده و سالیان درازی به امر قضاوت و حل و فصل امور اجتماعی و مردمی و شئونات شیخ الاسلامی اشتغال داشته اند.

[۲] سید حمید روحانی، تحلیلی بر نهضت امام خمینی، ج ۱، تهران، دفتر انتشارات اسلامی، ص ۴۳.

[۳] زندگی نامه آیت الله قاضی طباطبایی، به قلم حجت الاسلام سید محمد تقی قاضی طباطبایی، نسخه خطی، ص ۱.

[۴] ر. ک: مقدمه کتاب جنه المأوی.

[۵] نسخه اصلی این کتاب که با دستخط شهید قاضی در کتابخانه شخصی آن مرحوم نگهداری می شود، بیش از هزار صفحه دارد. چاپ اول این اثر در دو هزار و ۳۰۰ نسخه و ۶۸۰ صفحه در ربیع الاول سال ۱۳۹۳ هجری قمری مطابق با فروردین ۱۳۵۲ در چاپ میهن تبریز به زیور طبع آراسته شد و پس از آن، کتاب از سوی سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چندین بار تجدید چاپ شده است. با توجه به روح علمی حاکم بر این اثر تحقیقی و پژوهشی، شهید آیت الله قاضی طباطبایی-روحانی فقیه و مجاهد- پس از ذکر و تشریح دلایل پانزده گانه به پاسخگویی به برخی از شبهات وارده در خصوص اسراء اهل بیت و اربعین سیدالشهدا(ع) می پردازد. وی با نگارش این کتاب ارزشمند کوشید تا غبار تردید و شبهه از چهره یک روایت تاریخی بردارد و برای این هدف متعالی خود به منابع بی شماری مراجعه کرد.

[۶] در بیان اهمیت این بحث تاریخی، همین بس که نخستین بار دو تن از علمای تراز اول شیعه، سیدبن طاووس در لهوف و محدث نوری در لؤلؤ مرجان در درستی «ورود کاروان عاشورا در نخسنین اربعین به سرزمین کربلا» مسئله دچار تردید و ارائه شبهه و سؤال شدند. بعدها این تردید» به آثار شفاهی و کتبی شاگردان آن دو عالم برجسته راه یافت و بدینگونه مدخل مهمی در کتب دینی شیعه و حتی سنی برای بحث به وجود آمد. دلیل عمده آن دسته از علمایی که در این مسئله تردید داشتند و دارند بعُد مسافت میان سرزمین شام و عراق- دمشق و کربلا- است. این افراد معتقدند چگونه ممکن است کاروان عاشورا در طول ۴۰ روز، مسافت طولانی کربلا تا شام را در ضمنِ اقامت در برخی شهرهای بین راه سر کند و پس از مدتی توقف در شام، دوباره همان مسیر را باز گردد. بنابراین، کاروان عاشورا یا در بیستم صفر سال ۶۲ قمری- یک سال پس از شهادت- وارد کربلا شده و یا در اربعین دوم حضرت سی دالشهدا- ۸۰ روز پس از شهادت- به آن مکان مقدس وارد آمده است.

[۷] جالب اینکه آیت الله شهید قاضی عمدتاً با بهره گیری از آثار علمای تراز اول تشیع، اثبات می کند که کاروان امام حسین(ع) در همان اربعین اول حضرت سیدالشهدا(ع) وارد کربلاشده است.

[۸] آیت الله قاضی در سی ام آذر ماه ۱۳۴۷ ش. مصادف با روز عید سعید فطر، از طرف رژیم پهلوی به علت ایراد یک خطبه تاریخی به مدت شش ماه به بافت کرمان تبعید می شود. ایشان با علاقه و ذوق از روز نخست دست به نگارش حوادث و وقایع و خاطرات گذشته و حال خود می زند.

[۹] ر.ک: حمید روحانی، پیشین، صص ۱۴۴-۱۴۲.

[۱۰] اسناد انقلاب اسلامی، ج ۳، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۵، ص ۴۷.

[۱۱] ر.ک: خاطرات ۱۵ خرداد، تبریز، قسمت اول، به کوشش علی باقری، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۴، ص ۱۰۱.

[۱۲] ر.ک: حمید روحانی، پیشین.

[۱۳] ر.ک: خاطرات ۱۵ خرداد، دفتر ششم، مصاحبه با آیت الله بنی فضل، ص ۱۱۶.

[۱۴] نیکبخت، رحیم و اسمعیل زاده، صمد، زندگی و مبارزات آیت الله قاضی طباطبایی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۰، ص ۲۲۹.

[۱۵] همان، ص ۲۵۶.

[۱۶] ر.ک: آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مصاحبه با حسن نوربخش،۱۳۷۶/۷/۲۱.

[۱۷] خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۶، ص ۹۱.

[۱۸] ر.ک: قاضی طباطبایی، قله شجاعت و ایثار، محمد ابراهیم نژاد، ص۱۰۸.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا