وقایعشهادتویژگی ها

شهادت امام موسی کاظم (ع)

امام موسی کاظم ع :

امام موسی کاظممراحل زندگی آنحضرت :

 زندگی آن حضرت به سه مرحله تقسیم می شود :

مرحله نخست : از ولادت آن حضرت در سال ۱۲۸ ه .ق تا شهادت امام جعفرصادق(ع) در سال ۱۴۸ ه .ق را دربردارد. در این مدت، ایشان شاگرد پدر بزرگوارشان بودند. در این دوره بیست ساله، علم الهی و توانایی بالایی امام در مناظره و گفت و گوهای علمی تبلور یافت، تا آنجا که هنوز پنج سال از زندگی خود را پشت سر نگذاشته بودند که ابوحنیفه را با ادله و برهان محکم به سکوت واداشتند.

مرحله دوم : این مرحله پس از شهادت امام صادق(ع) و رهبری دینی، علمی، سیاسی و تربیتی امام کاظم(ع) آغاز شد. در این فضا و شرایط سخت سیاسی، بیم آن می رفت که جان امام در معرض خطر قرار گیرد. به همین علت، امام ششم در زمان حیات خود، امام کاظم(ع) را یکی از پنج جانشین خود معرفی کردند.

به این ترتیب، برنامه منصور را برای از میان برداشتن فیزیکی امام هفتم خنثی کرد. این مرحله تا زمان مرگ منصور (۱۵۸ ه .ق) ادامه داشت. پس از او مهدی و هادی به قدرت رسیدند. در زمان آنها که بیش از بیست سال به درازا کشید، فضای باز و آزادی نسبی، به ویژه در روزگار مهدی، برای اهل بیت و پیروان ایشان فراهم شد.

مرحله سوم : این مرحله از زندگی امام کاظم(ع) با حکومت هارون الرشید هم زمان بود. هارون در سال (۱۷۰ ه .ق) به قدرت رسید. او در کینه توزی و دشمنی با اهل بیت(ع) و علویان، پس از برادرش هادی و پدرش مهدی، شهره بود. امام در این دوره از زندگی خود با تنگناها و سختی های فراوانی روبه رو شدند. هنوز هارون الرشید در آغاز راه بود که امام را در سیاه چال ها به بند کشید. گاهی حضرت را در بصره و زمانی در بغداد به زندان می سپرد. این سال های طاقت فرسا، با دیگر سال ها متفاوت بود؛ زیرا هارون همواره درصدد کوچک کردن امام و کاستن از منزلت آن حضرت بود.

اگر موضع گیری امام را در قبال منصور و مهدی در نظر بگیریم، می بینیم که فعالیت خود را علیه حکومت هارون فزونی می بخشید، اما با وجود اینکه علویان از اقدام های انقلابی علیه هارون الرشید پرهیز می کردند، هارون اهل بیت(ع) و پیروان آنان و به ویژه امام کاظم(ع) را در تنگنا قرار داد.

حضرت کاظم(ع) در آن شرایط و نیز در پی سخت گیری حاکمیت بر علویان، تمام توان خود را برای رسیدن به هدف های الهی و انجام دادن وظایفی که بر دوش داشت، به کار بست. او سیاست های هارون را به خوبی می شناخت و می دانست که تصمیم نهایی هارون، از میان برداشتن اوست. امام این مطلب را نیز دریافته بود که هارون، حتی میانجیگری اطرافیان خود را دراین باره نمی پذیرد. بنابراین، با ایستادگی در برابر خواسته های هارون، همه سختی ها را به جان خرید.

آن بزرگوار، وظایف خود را با دقت و ژرف نگری به انجام رساند و به امامت فرزندش علی بن موسی الرضا(ع) وصیت کرد. سرانجام در زندان سندی بن شاهک، در روز ۲۵ رجب سال ۱۸۳ ه .ق به شهادت رسید و در گورستان قریش در بغداد به خاک سپرده شد.[۹]

ویژگی های امام ع

۱. از ویژگی های ذاتی موسی بن جعفر(ع)، فرو بردن خشمه. همه مورخان نوشتن، در برابر بدی، خوبی می کرد و از خطاهای دیگران می گذشت. روش او مثل سیره جدش پیامبر بود، تا آنجا که به کاظم، یعنی فرو خورنده خشم معروف شد.[۱۰

۲.امام موسی کاظم(ع)، پس از شهادت پدرش، با همت و سرسختی تمام، مکتب علمی و فکری عظیم امام صادق(ع) رو ادامه داد و از هیچ کوششی دریغ نکرد. امام کاظم(ع) در تکامل جنبش علمی و شخصیت فرهنگی اسلامی، گام های بزرگی برداشت و صدها دانشمند و مفسر و محدث تربیت کرد که در میان آنها شخصیت های سرشناسی چون علی بن یقطین، محمد بن ابی عُمیر، هشام بن حکم، هشام بن سالم، یونس بن عبدالرحمن و سعد بن سعد قمی دیده می شه.[۱۱]

حضرت موسی بن جعفر(ع) در روزگار پایانی حکومت امویان به دنیا اومد. دو دهه از عمر مبارک خود رو کنار پدرش جعفر بن محمد الصادق(ع) زندگی کرد و از دانش او بهره ها برد.

پس از ۲۵ شوال ۱۴۸ ه .ق، درحالی که جامعه دستخوش بحران بود و خطر مرگ تهدیدش می کرد، امامت رو بر عهده گرفت و با سختی هایی روبه رو شد که هیچ یک از امامان در روزگار امویان و در زمان خلفای پیشین عباسی با آن روبه رو نبودند. زندان های طولانی، طرح های پیاپی برای از میان برداشتن امام و سرانجام کشته شدن به دست کارگزاران هارون که به نام خدا و پیامبر فرمانروایی می کرد، تنگناهایی بود که حضرت امام کاظم(ع) با آن روبه رو شد.[۱۲]

تلاوت قرآن : قرآن کریم، همیشه همدم تنهایی ها و مونس خلوت امام کاظم(ع) بود. قرآن را بهتر و خوش نواتر از هرکس می خواند و وقتی به خواندن قرآن مشغول بود، اندوهگین می شد، آن گونه که هرکس تلاوت او را می شنید، می گریست. حفص می گوید: «امام کاظم(ع) وقت تلاوت قرآن، گویا با مخاطبی گفت گو می کند».[۱۳]

القاب : حضرت موسی بن جعفر(ع) را صابر، الزاهر یعنی درخشنده، عبد صالح، الوفی به معنای وفاکننده به عهد، سید و امین خطاب می کردن، ولی آخرین لقبی که حضرت امام کاظم(ع) با آن خوانده می شد، باب الحوائجه. این لقب در واگویه های مردم شهرت زیادی داره. عموم مردم و حتی خواص معتقدن که هر غم زده ای اون حضرت رو واسطه قرار بده، خداوند گرفتاریش رو برطرف می کنه.

شیعیان آن حضرت، بلکه تمام مسلمانان با همه گرایش ها و اختلاف سلیقه های اجتماعی و علمی، به باب الحوائج بودن موسی بن جعفر(ع) ایمان دارن. ابوعلی خلال، پیشوای حنبلیان می گه: در هر گرفتاری سختی که برای برطرف شدن آن نزد قبر موسی بن جعفر رفتم، خداوند آن گونه که دوست می داشتم، گره از کارم باز کرد.

رخنه در نظام استبدادی : امام کاظم(ع) با تربیت افرادی شایسته و اثرگذاری مثبت بر اندیشه برخی کارگزاران حکومتی، از وجود آنان در پیشبرد هدف های الهی خویش بهره می جست، علی بن یقطین یکی از عوامل نفوذی امام در نظام حکومتی هارون بود که تا مقام نخست وزیری پیش رفت. او به لطف خداوند و یاری رهنمودهای امام و بصیرت و تیزهوشی خود، کارهای مهمی را به نفع شیعیان انجام می داد.

یادآوری دیدگاه های حضرت کاظم(ع) به شکل نامحسوس در جدال داخلی هیئت حاکمه، گزارش اخبار داخلی و تصمیم های حکومت غاصب به امام، ارسال کمک های مالی به امام و شیعیان، تشکیل گروه های حج از شیعیان بی بضاعت و خدمات اجتماعی و اداری به یاران امام هفتم، برخی دستاوردهای نفوذ علی بن یقطین در حکومت هارون بود.

یکی دیگه از شیعیان مخلص، مسیّب بن زهیر بود که به ظاهر در سمت جانشینی سندی بن شاهک، به فرماندهی نیروهای نظامی هارون منصوب شده بود. او در کنار رساندن پیام های امام از داخل زندان به دوستان و شیعیان موسی بن جعفر(ع)، معجزه ها و کراماتی هم از آن حضرت نقل می کرد که در بیداری برخی افراد تأثیر داشت.[۱۵]

چراغ راه : «امام موسی بنده شایسته، بخشنده و بردبار، ارجمند و در اعتقاد شیعه، یکی از دوازده امام معصوم است. او را به خاطر عبادت و کوشش در راه خدا عبد صالح می گفتند».[۲۲]

زلال قلم

سلام بر کاظم سلام بر فرزند کعبه و منا، سلام بر فرزند نور که هیچ زندانی فروغش را نکاست ، سلام بر فرزند دانش و بینش که درایتش، رهبر مردم بود و سخنانش کلیدواژه های چگونه زیستن؛ سخنانی که از تاریک ترین سیاه چال ها برمی آمد و تیرگی قلب ها را می زدود ، سلام بر کسی که بندگی اش مؤثرترین روش آرام کردن دل های رمیده از رستگاری بود و بسیار بودند کسانی که بنده بندگی اش می شدند.

درود فراوان خداوند بر او که خشم خود را می خورد و بردباری را به اوج می رساند؛ او که زندان های طولانی و شکنجه های بی حد و اندازه را با متانت و بزرگ منشی می آراست و دل سنگ زندانبانان را با صبر خود حیرت زده می کرد،

سلام بر امامی که آرامگاهش دروازه گشایش و رحمت است که دل های شکسته در هوای ملکوتی اش التیام می یابند، دست ها از آستانه اش حاجت روا بازمی گردند و قلب ها به راحتی و آسایش می رسند.، خلفای پیشین، سیاه چال را تنها راه آسایش از او می دانستند.

حتی در زمان یکی از آنها به این شرط آزادش کردند که کاری به حکومت نداشته باشد، هرچند تنها مرد شایسته دنیای خویش بود که به جای پیامبر بنشیند، به خلیفه گفته بود: بزرگوارتر از آن است که به حکومت چشم طمع بدوزد و آزاد شده بود.

ولی زندان، پیشانی نوشت او بود؛ به تلافی جرم های نکرده اش، به سبب دستی که از درماندگان می گرفت و راهی که بر گمراهان می گشود، برای محدود کردن و زیرنظر داشتن هوادارانش و نیز به سبب اینکه دین او کاخ های سر به فلک کشیده و جواهرنشان عباسیان را، هزارهزار کنیزک زیباروی و آوازخوان را، بخشش های بی اندازه از خزانه بیت المال را، قتل و غارت های بی شمار و نیرنگ های پشت پرده حکومت را جایز نمی شمرد.

زندان، پیشانی نوشت او بود : امام، مردم شهرهای دور و نزدیک را با ترفندهای گوناگون از تباهی می رهانید. گاه نامه یا سفارشی، گاهی فرد مورد اعتمادی و روزی معجزه و کرامتی از او به داد دل مردم می رسید.

محبوس بود و در محاصره غل و زنجیر، ولی منش نیکویش، زندانبانان را آن چنان به راه می آورد که از مریدان او می شدند، سکوت زندان را به خاطر عبادت، خوش می داشت و عبادت او اوج معرفت و بینش بود. هرچند درهای زندان به رویش کم گشوده می شد، او را باب الحوائج روزهای سخت و مبادا می خواندند؛ چه مصیبت بزرگی بود شهادتش.

اگر سر از تنش جدا می کردند، شورش علویان خاموش شدنی نبود، درحالی که آنها با وسیله قرار دادن فرزندان پیامبر، به اوج رسیده بودند. پس باید باز هم در لباس دوست پیش می آمدند و آمدند، با طبقی میوه یا جامی شربت، و سفر ابدی را برای حجت در بند رقم زدند، باز هم از بیم علویان، هشتاد مرد بزرگ زاده را به گواهی طلبیدند که امامتان با مرگ طبیعی رفته است، ولی او که می دانست، اوج فاجعه را می دانست و او که نمی دانست کافی بود قدری در حوادث پیش آمده درنگ کند و حقیقت را دریابد.

شعر

ستاره درخشان

نیاز به روزنه ای نداشت

او خود ستاره بود

که گاهی باید از پس ابری می درخشید

سنگین بود ، هوای تاریک زندانش ، غل و زنجیری که او را در محاصره داشت

و سرش ، از هجوم بلایای کوچک و بزرگ

او اما سبک بود ، با یاد خدایی که نزدیک است

ستاره ها می درخشند

هرچند ابرها ، قاب آسمان را ، از پنجره بگیرند

کوتاه و گویا

  1. شهادت می دهم که تو ای امام هفتم بر تمام آزارها در راه خدا صبر کردی و آن گونه که سزاوار بود، در راه حق کوشیدی.
  2. وقتی هارون چون مهره ای تیره و بی ارزش بر تخت پادشاهی تکیه زده بود، امام هفتم چون الماسی در زندان تاریک می درخشید.
  3. کاظم» کلمه نبود، بلکه یک جهان مقاومت و ایستادگی در برابر جباران شکنجه گر بود.
  4. ای همنام کلیم! به درگاه تو شتافتم، درحالی که سوار بر مرکب عشقم و ره توشه ام، دوستی توست.
  5. تو باران رحمتی برای دل های تفتیده.
  6. امام کاظم(ع) از دودمانی است که دوستی ایشان، دین و دشمنی شان، کفر و نزدیکی به آنها مایه نجات است.
  7. امام کاظم(ع)، بخشی از زندگی اش را در دانشگاه پدر بزرگوارش گذراند و خود، یکی از دانشمندان ارجمند بود.
  8. موسی بن جعفر(ع) از شخصیت های تاریخ ساز جهان اسلام و از روشنگران نهضت علمی و فکری جهان تشیع است.
  9. امام هفتم نماد مقاومت و شهید مقاومت است.

آورده اند که …

روزی هارون الرشید به وزیر خود، علی بن یقطین، هدایای گرا ن قیمتی بخشید که یکی از باارزش ترین آنها، لباسی طلاکاری شده بود. از آنجا که وزیر، علاقه شدیدی به امام کاظم(ع) داشت، این هدیه فاخر را به خدمتکار خود داد تا به امام برساند و به او تقدیم کند، امام هدیه را گرفت، ولی در فرصتی مناسب آن را به دست کس دیگری پس فرستاد و به علی بن یقطین سفارش کرد لباس را نزد خود نگه دارد. وزیر از این کار امام ناراحت شد، ولی لباس را در صندوقچه ای گذاشتفمدتی از آن ماجرا گذشت و وزیر، خدمتکارش را به سبب نافرمانی از خانه بیرون کرد. خدمتکار که از راز شیعه بودن علی بن یقطین باخبر بود، به قصر هارون رفت و گفت که وزیر خائن تو اموال و خمس شیعیان را به موسی بن جعفر می رساند.

هارون وزیر را خواست و آن هدیه را طلب کرد. علی بن یقطین پاسخ داد: چون آن لباس، هدیه مخصوص خلیفه بود، آن را عطرآگین کرده و در بقچه ای در خانه گذاشته ام و هرازگاهی به آن نگاه می کنم. هارون گفت: لباس را بازگردان، وزیر به یکی از غلامانش دستور داد به منزل برود و آن هدیه را بیاورد. بعد از آمدن غلام و آوردن لباس، خشم هارون الرشید فروکش کرد و هدیه دیگری به علی بن یقطین بخشید و دستور داد آن خدمتکار خبرچین را هزار تازیانه بزنند. وقتی تازیانه زدن به نیمه رسید، خدمتکار جان داد. هارون رو به وزیر گفت: دیگر هیچ گزارش خلافی را در مورد تو نخواهم پذیرفت. [۲۵]

خواب

پس از آنکه مهدی عباسی، امام هفتم شیعیان را از مدینه به بغداد دعوت کرد و او را به زندان انداخت، شبی امام علی(ع) را در خواب دید که این آیه را تلاوت می کند، فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی اْلأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ. (محمد: ۲۲): آیا گمان می کنید هنگامی که حاکم امور مردم شدید، آنگاه می توانید در زمین تباهی پدید آورید و از ارحام خویش قطع رابطه کنید؟

خلیفه وحشت زده از خواب برخاست. به سراغ ربیع فرستاد. ربیع که از این دعوت نابهنگام شگفت زده و نگران شده بود، به قصر خلیفه رفت. خلیفه آیه را خواند و ماجرای خوابش را تعریف کرد. سپس گفت: هم اکنون می روی و موسی بن جعفر را به قصر می آوری. وقتی امام را حاضر کردند، مهدی عباسی دست در گردن او حلقه کرد و امام را در کنار خود بر تخت نشاند و با او با مهربانی رفتار کرد. در آخر به او گفت: اگر اطمینان داشتم علیه حکومتم و فرزندانم شورش نمی کنی، آزادت می کردم. امام کاظم(ع) فرمود: به خدا سوگند، چنین نمی کنم و این کارها شایسته من نیست.

آنگاه خلیفه از ربیع خواست به خزانه قصر برود و سه هزار دینار برای امام بیاورد و او را به مدینه بازگرداند.[۲۶]، علی بن یقطین می گوید: هارون مرد ساحری را دعوت کرده بود تا در جلسه ای با حضور خلیفه و دیگران با کارهای سحرآمیز و خارق العاده خویش، حضرت موسی بن جعفر(ع) را خوار و شرمنده سازد، هنگامی که غذا را آوردند، آن مرد جادویی به کار برد که وقتی خادم امام می خواست برای حضرت کاظم نان بردارد و نزد ایشان بگذارد، نان از دست او می پرید و دور می شد. هارون از این عمل چنان به وجد آمده بود که در پوست خود نمی گنجید و به شدت می خندید.

امام وقتی احساس کرد این نقشه برای اهانت به حجت خدا طراحی شده است، با صلابت و قاطعیت، سرش را بلند کرد و به عکس شیری که روی پرده کشیده شده بود، اشاره کرد. پس آن تصویر به صورت شیر درنده ای مجسم شد و در یک لحظه آن مرد ساحر را درید و به کام مرگ فرستاد. سپس به جای خود بازگشت، هارون از ترس غش کرد و به رو افتاد. وقتی به هوش آمد، از امام خواست که آن مرد را دوباره زنده کند و از شکم شیر بیرون آورد، امام فرمود: اگر عصای حضرت موسی(ع) ریسمان ها و دیگر لوازم ساحران را برگردانده بود، این تصویر نیز آن مرد را برمی گرداند.[۲۷]

مرد زشت

سید محمدصادق میرقیصری مرد زشتی بود، چنان زشت که همه از او کناره می گرفتن. او با اینکه قلب مهربونی داشت، اما مردم وقتی چهره شو می دیدن، فرار می کردن. چقدر دلش می خواست که رفتار مردم باهاش عادی باشه. چقدر دلش می خواست که با یکی حرف بزنه و درد دل کنه، اما همه از او کناره می گرفتن و تنهایِ تنها بود.

حالا که همه از او فراری بودن، اونم سعی می کرد جلوی چشم مردم ظاهر نشه، اما زندگی و نیازهای روزمره باعث می شد نتونه زیاد از دیگرون دور بمونه. روزی در حال عبور از کوچه ای بود که دید چند نفری به طرفش می آن. بعضی از مردم وقتی اونو دیدن، بدجوری روشونو برمی گردوندن، اما اون چند نفر این کارو نکردن. یکی از اون ها به مرد زشت چهره نگاه کرد و با مهربونی گفت: سلام!

مرد، با تردید جواب سلام را داد و با خودش فکر کرد که آیا رهگذر می خواد مسخرش کنه؟ اما در چهره گندمگون و زیبای رهگذر، اثری از تمسخر نبود. مرد با تعجب رهگذر را نگاه کرد. با خودش گفت: اون کی بود؟ چرا مثل دیگران اَزم روگردان نشد؟ چنان غافل گیر شده بود که نتونست چیزی بگه. رهگذر و همراهانش گذشتند، مرد زشت مدتی سر جا ماتش زد و بعد یادش اومد که اسم رهگذر رو نپرسیده است. جرئتی به خودش داد و گفت: صبر کنید، وایستید، یکی از رهگذرا برگشت و گفت: کاری داشتی برادر؟ مرد زشت گفت: نه، فقط می خواستم بدونم این همراه شما که آن قدر مهربون با من حرف زد، کیه؟ مرد رهگذر گفت: او رو نشناختی؟ او مولایم امام کاظم(ع) هست، مرد زشت آهی از ته دل کشید و گفت: جانم به فدای او![۲۸]

نظر شما چیه؟

  1. امام کاظم(ع) در چه شرایطی به امامت رسید؟
  2. موسی بن جعفر(ع) با چند تن از خلفای عباسی معاصر بود؟
  3. زندگی امام هفتم در عصر منصور، خلیفه عباسی چگونه بود؟
  4. مهدی عباسی با علویان و امام کاظم(ع) چگونه برخورد می کرد؟
  5. شیوه حکومتی هادی عباسی چگونه بود؟
  6. سیاست های مالی هارون را شرح دهید.
  7. شعوبیه چه فرقه ای بودند و موضع امام کاظم(ع) در برابر این فرقه چگونه بود؟
  8. فرقه های گوناگون زمان امام هفتم را به طور مختصر معرفی کنید.
  9. چند تن از اصحاب امام کاظم(ص) را به طور خلاصه معرفی کنید.
  10. علل زندانی شدن امام هفتم را بیان کنید.
  11. امام کاظم(ع) در چه شهرهایی و به وسیله کدام خلیفه عباسی زندانی شد؟
  12. وضعیت امام هفتم در زندان های خلفای عباسی چگونه بود؟
  13. تعیین وکلا از سوی امام کاظم(ع) چه دلایلی داشت؟
  14. امام کاظم(ع) در چه سالی و به دست چه کسی به شهادت رسید؟
  15. مسیب بن زهیر که بود و امام کاظم(ع) چه تأثیری در روند زندگی او داشت؟
  16. چرا سندی بن شاهک پس از شهادت امام، افرادی را برای گواهی طلبید و این گواهی چه مزیتی برای او داشت؟
  17. آرامگاه امام هفتم در کجاست؟
  18. القاب امام کاظم(ع) را برشمارید.
  19. چند تن از فرزندان موسی بن جعفر(ع) را به اختصار معرفی کنید.

کتابستان

  1. احمدی، حبیب الله، امام کاظم(ع) الگوی زندگی، انتشارات فاطیما، چاپ اول، ۱۳۸۶.
  2. حکم، سید منذر و سید عبدالرحیم موسوی، پیشوایان هدایت، باب الحوائج حضرت امام موسی کاظم(ص)، ترجمه: سید حسین اسلامی اردکانی، مجمع جهانی اهل بیت، چاپ اول، ۱۳۸۵.
  3. روز شمار عترت (زندگانی امام موسی کاظم(ع) و یاران آن حضرت) گردآورنده: احمد عیسی فر، رایحه عترت، ۱۳۸۴.
  4. زندگانی امام موسی کاظم(ع) (گزیده ای از منتهی الامال محدث قمی)، به کوشش: رضا استادی، دفتر نشر برگزیده، چاپ اول، تابستان ۱۳۸۰.
  5. شریف قرشی، باقر، تحلیلی از زندگانی امام کاظم، ترجمه: محمدرضا عطایی، کنگره جهانی حضرت رضا(ع)، ۱۳۶۸.

این کتاب دو جلدی یکی از بهترین و معتبرترین منابعی به شمار می رود که پژوهشگران را در زمینه زندگانی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی امام کاظم(ع) یاری می رساند. مؤلف محترم با ریزنگری، عصر امام کاظم(ع) را بررسی کرده است و اطلاعات ارزشمندی از دربار عباسیان، اوضاع برامکه، گروه های شیعه و سلسله راویان و اصحاب امام ارائه می کند.

  1. قائمی، علی، در مکتب اسوه صلابت امام موسی کاظم(ع)، امیری، چاپ اول، بهار ۱۳۷۸.
  2. قربانی، علی اصغر، امام کاظم(ع) از دیدگاه اهل سنت، مرکز پژوهش های اسلامی صداوسیما، چاپ اول، آذر ۱۳۸۵.
  3. قیومی اصفهانی، جواد، صحیفه امام کاظم، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۸۱.

این کتاب شامل ادعیه و سخنانی است که از امام موسی کاظم(ع) بر جای مانده است. ترجمه روان یکی از ویژگی های کتاب محسوب می شود.

  1. موسوی کاشانی، سید محسن، بر امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) چه گذشت، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، بهار ۱۳۷۹.

پی نوشتها:

[۱]. جواد قیومی اصفهانی، صحیفه امام کاظم(ع)، دفتر نشر اسلامی، ۱۳۸۱، چ ۱، ص ۴۵۲.

[۲]. همان.

[۳]. همان، ص ۴۵۵.

[۴]. همان، ص ۴۵۶.

[۵]. همان، ص ۴۶۲.

[۶]. همان، ص ۴۶۴.

[۷]. همان، ص ۴۷۲.

[۸]. همان، ص ۴۷۶.

[۹]. سید منذر حکیم و سید عبدالرحیم موسوی، پیشوایان هدایت، باب الحوائج امام موسی کاظم(ع)، ترجمه: سید حسین اسلامی اردکانی، مجمع جهانی اهل بیت، ۱۳۸۵، چ ۱، ص ۶۰.

[۱۰]. باقر شریف قرشی، تحلیلی از زندگانی امام کاظم(ع)، ترجمه: محمدرضا عطایی، نشر کنگره جهانی حضرت رضا(ع)، ۱۳۶۸، ج ۱، ص ۱۹.

[۱۱]. صحیفه امام کاظم(ع)، ص ۶.

[۱۲]. پیشوایان هدایت، باب الحوائج امام موسی کاظم(ع)، ص ۲۰.

[۱۳]. همان، ص ۳۶.

[۱۴]. همان، ص ۵۶.

[۱۵]. tebyan. net

[۱۶]. علی اصغر قربانی، امام کاظم(ع) از دیدگاه اهل سنت، مرکز پژوهش های اسلامی صداوسیما، آذر ۱۳۸۵، چ ۱، ص ۱۴.

[۱۷]. همان، ص ۱۵.

[۱۸]. پیشوایان هدایت باب الحوائج امام موسی کاظم(ع)، ص ۵۶.

[۱۹]. المناقب، قم، انتشارات علامه، ج ۴، ص ۳۱۷.

[۲۰]. تحلیلی از زندگانی امام کاظم، ج ۱، ص ۱۹۱.

[۲۱]. همان.

[۲۲]. همان، ص ۱۹۳.

[۲۳]. همان، ۱۹۵.

[۲۴] . همان، ص ۱۹۶.

[۲۵]. الارشاد فی معرفه حجج الله، قم، واحد تحقیق مؤسسه آل البیت، ۱۴۱۳، چ ۱، ص ۲۲۵.

[۲۶]. ربیع بن یونس، حاجب و بعد وزیر منصور

کشف الغمه: با ترجمه فارسی به نام المناقب علی بن عیسی الاربلی نشر ادب الحوزه و کتاب فروشی اسلامیه، ص ۳.

[۲۷]. المناقب، ج ۴، ص ۲۹۹.

[۲۸]. نک: همشهری، (حکایت هایی از زندگی امام موسی کاظم(ع))، حسن حاجیلو، نشر روزنامه همشهری، بهمن ۱۳۸۶، ش ۵۵، ص ۱۷۰.

امام موسی کاظم

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا