گاهنامهوقایع

۹مرداد شهادت آیت شیخ فضل الله نوری

۹مرداد شهادت آیت شیخ فضل الله نوری

شهادت آیت الله شیخ فضل الله نوری‏
وقتی تحصیلات ابتدائیش بپایان رسید، به نجف اشرف رفت و در سال ۱۲۹۲ ه.ق با مهاجرت به سامرا در زمره شاگردان درجه اول میرزای شیرازی ، بزرگ مرد و قهرمان مبارزه با استعمال انگلیس درآمد و از محضر وی استفاده برد وسرانجام در سال ۱۳۰۰ ه.ق جهت تبلیغ معارف اسلامی عازم ایران شد و در تهران اقامت گزید. شیخ از نخستین عالمان اسلامی است که به نقشه استعمار در جهت اسلام زدایی و جایگزین ساختن حکومت لائیک تحت پوشش مشروطه و قانون اساسی پی برد و سعی کرد تا اجازه ندهد ملی گرایی به جای اسلام گرایی بنشیند و به نام آزادی و دموکراسی، بی بند وباری غربی درجامعه اسلامی ایران حاکم شود.

از نجف تاقم تا فتح تهران

شیخ فضل الله نوری‏ در هجرت علما به قم نقش مؤثر داشت و تا تسلیم شدن شاه و دولت و صدور حکم مشروطه دست از تحصن برنداشت و خیلی محکم و جدی در راه اعتلای مشروطه گام برمی داشت و زمانی که مشاهده کرد که نقشه طرد اسلام و جایگزینی فرهنگ غرب را در سر دارند به مخالفت برخاست. شیخ برای این که اعتراض خود را به مردم برساند در سوم تیرماه ۱۲۸۶ به حرم حضرت عبدالعظیم پناهنده شد. حدود ۵۰۰ نفر او را در این هجرت همراهی کردند، وی مشروطه مشروعه را در آنجا مطرح نمود.
شیخ در دوران استبداد صغیر، همچنان به مخالفت خود با مشروطه ادامه می داد. و در نهم دی ماه ۱۲۸۷، توسط شخصی به نام ” کریم دواتگر” مورد سوء قصد قرار گرفت و لیکن ضارب موفق نشد و شیخ پس از مدتی وی را مورد عطوفت اسلامی قرار داد وبخشید. پس از فتح تهران که مشروطه خواهان ازهر سو به تهران هجوم آوردند و حکومت استبداد محمد علی شاه را سرنگون کردند، منزل شیخ فضل الله نوری را که از رهبران اصلی مشروطیت و از نخستین قیام کنندگان برای ایجاد عدل و برچیدن بساط ظلم بود ، محاصره کردند.
تاریخ نویسان ، مواردی که در خانه شیخ گذشت را چنین نوشته اند:” … یک نفر از سفارت روس وارد شد و با حاج شیخ مذاکره و او را دعوت به سفارتخانه نمود، حاج شیخ جواب داد: مسلمان نباید پناهنده کفر شود، آن هم مثل من. بعد آن شخص اظهار کرد که اگر حاضر نمی شوید بیایید بیرق را بالای سر در خانه نصب نمایید و بیرق را نشان داد واجازه خواست سر در عمارت قراردهند، دراین قسمت هم حاج شیخ فضل الله جواب داد که اسلام زیر بیرق کفر نخواهد رفت. آن شخص گفت: برای شما خطر جانی خواهد داشت جواب دادند زهی شرافت ، و آرزومندم.
او که می توانست به سفارتخانه ای پناهنده شود و جان خود را حفظ کند، ترجیح داد در منزل بماند و زیر بار ننگ نرود در حالی که خود را به حق می دانست. وقتی اطرافیان شیخ به او پیشنهاد کردند که در خانه ای پنهان شود و بعد مخفیانه به عتبات برود گفت: ” اگر من پایم را از این خانه بیرون بگذارم، اسلام رسوا خواهد شد.” و با خونسردی پرچم خارجی را که برایش فرستاده بودند نشان داد و فرمود : این را فرستادند که من بالای خانه ام بزنم و در امان باشم. اما رواست که من پس از هفتاد سال که محاسنم را برای اسلام سفید کرده ام حالا بیایم و بروم زیر بیرق کفر؟
پس از این گفتگوها ایشان همه اطرافیان را مرخص کرد تا به ایشان آسیبی نرسد. سرانجام در ۸ مرداد ۱۲۸۸، این مجتهد بزرگوار را به وسیله ۷۰ نفر مجاهد! دستگیر و با درشکه به اداره نظمیه برده و زندانی کردند. حکم اعدام شیخ از قبل توسط انگلیسی ها صادر شده بود، لکن برای صحنه سازی سه روز او را نگاه داشتند و سپس او را توسط شیخ ابراهیم زنجانی، روحانی نمای بی سواد و لامذهب و چند نفر از ایادی انگلیس، حدود یک ساعتی بازجویی کردند. در این بازجویی شیخ به زنجانی گفت:” تو کوچکتر از آنی که مرا محاکمه کنی.” و مجدداً گفت:” عالم را با جاهل بحثی نیست.” او را در روز میلاد حضرت علی علیه السلام به کاخ گلستان بردند و بار دیگر به بازجویی پرداختند. شیخ در جلسه دادگاه برخاست و خطاب به یپرم خان ارمنی گفت:” مشروطه تا ابدالدهر حرام خواهد بود، مؤسسین این مشروطه، همه لامذهبین صرف هستند و مردم را فریب داده اند.

شهادت شیخ فضل الله نوری
وقتی که می خواستند او را برای اعدام ببرند اجازه خواندن نماز عصر به وی ندادند . وقتی به درِ نظمیه رسید رو به آسمان کرد و گفت:” افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد ” و زمان حدود یک ساعت و نیم به غروب روز سیزده رجب ۱۳۲۷ قمری بود. وقتی به پایه ی دار نزدیک شد، برگشت و مستخدم خود را صدا زد و مُهرهای خود را به او داد تا خرد کند، مبادا بعد از او به دست دشمنانش بیفتد و برای او پرونده سازی کنند. پس از آن ، عصا و عبایش را به میان جمعیت انداخت و روی چهارپایه رفت و قریب به ده دقیقه برای مردم صحبت کرد و فرمود:” خدایا ، تو خودت شاهد باش که من آنچه را که باید بگویم به این مردم گفتم… خدایا تو خودت شاهد باش که من برای این مردم به قرآن تو قسم یاد کردم، خدایا تو خودت شاهد باش که در این دم آخر باز هم به این مردم می گویم که مؤسس این اساس ، لامذهبین هستند که مردم را فریب داده اند… این اساس مخالف اسلام است.
آن گاه عمامه را از سربرداشته و فرمود”: از سرمن این عمامه را برداشتند ، از سر همه برخواهند داشت.
درآستانه اعدام ، یکی از رجال وقت با عجله برای او پیغام آورد که شما این مشروطه را امضا کنید و خود را از کشتن برهانید و او پاسخ داد:” دیشب رسول خدا را درخواب دیدم، فرمودند: فردا شب مهمان منی و من چنین امضایی نخواهم کرد.
طناب دار به گردن وی انداخته شد و لحظاتی بعد پیکر بی جان شیخ برفراز دار باقی مانده بود ؛ دسته موزیک می نواخت و مردم از جمله پسر شیخ کف می زدند و عده ای نیز به جنازه آن مرحوم بی احترامی می کردند.
جلال آل احمد در کتاب ” در خدمت و خیانت روشنفکران ” می نویسد:” این بود که نقش غربزدگی را همچون داغی بر پیشانی ما زدند و من نعش آن بزگوار را بر سر دار ، همچون پرچمی می دانم که به علامت استیلای غربزدگی پس از دویست سال کشمکش بر بام سرای این مملکت افراشته شد.
امام (ره) درباره شیخ می فرمایند:” جرم شیخ فضل الله بیچاره چه بود؟ جرم شیخ فضل الله این بود که قانون باید اسلامی باشد.
منابع:
سایت تبیان/صحیفه نور، ج ۱۵، ص ۲۱- ۱۰/شهدای روحانیت شیعه در یکصد ساله اخیر، علی ربانی خلخالی ، ج اول ، ص ۱۱۶
خبر:اشتیاقی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا